عکاسخونه

به عکاسخونه خوش آمدید...

عکاسخونه

به عکاسخونه خوش آمدید...

هیستوگرام در عکاسی (قسمت دوم)

در واقع، هیستوگرام یک نوع نمایش گرافیکی یا بصری از  مقدار، یا حجم، یا تعداد پیکسل‌های نورانی موجود در  یک عکس است. ما معمولاً هیستوگرام را به صورت ترکیبی از سه کانال رنگی Red،Green، Blue یا همان کانال‌های قرمز و سبز و آبی می‌بینیم. از آنجا که ترکیب این سه تا کانال، تبدیل به نور سفید می‌شود، برای همین هم چیزی که می‌بینیم یک کانال نورانی و دقیقاً نور سفید است. پس چیزی که می‌بینیم، مقدار یا تعداد پیکسل‌هایی است که دارای یک شدت نور سفید یکسان هستند.

اگر با دقت به یک هیستوگرام نگاه کنید، سه محور در آن می‌بینید. یک محور افقی و دو محور عمودی. محور افقی، تعداد تنالیته‌های نور را نشان می‌دهد. به بیان ساده‌تر، اینکه چند نوع شدت نور، یا چند نوع پیکسل نورانی داریم. این محور، از صفر در سمت چپ تا ۲۵۵ در سمت راست، تقسیم می‌شود.

فرض کنید یک چراغ قوه داریم که شدت نور آن به ۲۵۶ شکل مختلف تنظیم می‌شود. حالت اول آن “حالت خاموش” است. پس شدت نور آن “صفر” است. حالت آخر آن هم نور سفید و خیره کننده با شدت ۲۵۵ است. شدت نورهای دیگر هم بین این دو تغییر می‌کند. یعنی مثلاً می‌توانیم بفهمیم، شدت نور میانی آن احتمالاً “۱۲۸” است. هر چقدر نور آن کمتر باشد، شدت نور به سمت عدد‌های کمتر از ۱۲۸ می‌رود و هرچقدر هم شدت نور را به سمت عدد‌های بالاتر از ۱۲۸ ببریم، نور بیشتر می‌شود. این اساس و پایه تقسیم‌بندی شدت نور‌ها در هیستوگرام است.

حالا دو محور عمودی هم داریم که دقیقاً روبروی هم هستند. هر دوی این‌ها یکی هستند، فقط برای اینکه هر دو طرف هیستوگرام، به یک محور قابل اندازه‌گیری برسد، آن‌ها را به صورت دو تا محور طراحی کرده‌اند. این محور‌ها، حجم یا تعداد پیکسل‌ها را نشان می‌دهند. مثلاً نشان می‌دهند که تعداد پیکسل‌هایی که شدت نور ۱۲۸ دارند چقدر است. به همین ترتیب، تعداد پیکسل‌هایی که شدت نور ۱۲۷ یا شدت نور ۱۲۹ دارند. به همین ترتیب هم تعداد پیکسل‌هایی که شدت ۱۳۰، ۱۳۱، ۱۳۲، ۱۳۳ و … دارند. از آنجایی که این پیکسل‌ها کنار هم هستند و شدت هر کدام هم مشخص هست، این نوارها یا اعدادی که کنار هم قرار دارند، شبیه به قله‌ها و دره‌های یک رشته کوه می‌شوند. بعضی پیکسل‌ها تعداد کمتری دارند و پایین‌تر قرار می‌گیرند و تبدیل به دره می‌شوند و بعضی هم تعداد بیشتری دارند و بالاتر قرار می‌گیرند و کنار هم شبیه به یک قله می‌شوند.

نگران نباشید. ما قرار نیست این پیکسل‌ها را بشماریم. حتی قرار نیست بدانیم کدام قله، دقیقاً روی کدام پیکسل‌های نورانی قرار دارند. در واقع تنها دو چیز در هیستوگرام برای ما مهم است. مورد اول اینکه: محدوده کلی پیکسل‌های نورانی تصویر در کدام بخش از هیستوگرام قرار دارند. دقیقاً به این معنی که کوهستان‌های هیستوگرام، بیشتر در بخش سمت هیستوگرام قرار دارند یا بیشتر در سمت چپ هستند. هر طرف که بخش بزرگ‌تری از کوهستان‌ها را داشته باشد، محدوده بزرگ‌تری از پیکسل‌ها را در اختیار دارد.

به بیان ساده‌تر، اگر کوهستان‌های هیستوگرام، بیشتر در سمت راست باشند، یعنی بیشتر در بخش روشن قرار دارند. بنابراین عکس، بیشتر محدوده‌های روشن دارد. اگر هم کوهستان‌های هیستوگرام، بیشتر در سمت چپ قرار داشته باشند، یعنی در بخش تیره قرار دارند و بنابراین عکس بیشتر محدوده‌های تیره دارد.

البته این مورد را می‌توان به صورت چشمی هم تا حدودی تشخیص داد. یعنی ما می‌توانیم بفهمیم که عکس ما بیشتر در محدوده‌های روشن قرار دارد یا در محدوده‌های تیره. اما آنچه که در اینجا مهم است، مورد دوم است: برای ما خیلی خیلی مهم است که بدانیم این کوهستان‌ها، به کناره‌های هیستوگرام می‌رسند یا نه. یعنی مهم است که بدانیم آیا لبه‌های کناری هیستوگرام یا همان خطوط عمودی، هیچ کوه، یا رشته کوه یا حتی دامنه‌ای از این کوه‌ها را قطع کرده است یا خیر. اگر این اتفاق افتاده باشد، بدون شک، یک اشکالی در عکس ایجاد می‌کند. به این اتفاق Clipping می‌گوییم. یعنی تکه تکه شدن یا برش خوردن.

اگر کوهستان‌ها یا دیاگرام ما، به محور سمت راستی رسیده باشد، یعنی در بخش‌های روشن Clipping اتفاق افتاده است و اگر دیاگرام به محور سمت چپ رسیده باشد، در بخش‌های تاریک عکس Clipping داریم.

Clipping در هر دو طرف به این معنی است که بخشی از پیکسل‌های تصویر یا بخشی از این رشته‌کوه‌ها را از دست دادیم. در حالی که یک عکس نرمال و صحیح باید همه این دیاگرام را در هیستوگرام خودش داشته باشد و هیچ بخشی از آن، از سمت راست یا سمت چپ، برش نخورده باشد.

وقتی هیستوگرام به سمت راست می‌رسد، به این معنی است که هر آنچه که از آن نقطه به بعد وجود دارد، سفید خالص است و نباید بخشی از تصویر شما سفید خالص باشد. چون طبیعتاً هر کجا که سفید خالص است به این معنی است که دیگر بافتی ندارد و تاریک کردن عکس نمی‌تواند بافت آن نقطه را بازگرداند. به عنوان یک ویرایشگر عکس به شما می‌گویم، اگر جایی از عکستان سفید خالص شد، هیچ برنامه‌ای، نه فتوشاپ، نه لایتروم و نه هیچ برنامه دیگری نمی‌تواند آنجا را برایتان اصلاح کند. این عکس Overexposed نام دارد که عکاسان به طور خلاصه به آن Over می‌گویند.

به همین ترتیب، وقتی بخشی از هیستوگرام در سیاهی خالص (یعنی بعد از محور سمت چپ) قرار بگیرد، هیچ برنامه‌ای نمی‌تواند آن را روشن کند. این عکس هم Underexposed نام دارد که به طور خلاصه Under نامیده می‌شود.

محور افقی هیستوگرام از طیف رنگ سفید آغاز شده و در وسط به خاکستری میانه رسیده به سمت رنگ سیاه و در نهایت در منتهی الیه سمت راست به سمت رنک سفید خالص می رسد .

چیزی که در اینجا نمایش داده می شود کیفیت نسبی نور در شرایط نوردهی موجود در صحنه است . بنابراین در شرایط نوردهی و نورسنجی صحیح تجمع پیکسل ها در قسمت میانی این محور خواهد بود .در یک دوربین دیجیتال که از حالت نمونه برداری 8 بیت استفاده می کند 255 تیغه خاکستری وجود دارد و این بدان معنا است که هیستوگرام از عدد صفر در رنگ سیاه آغاز شده و به 255 در رنگ سفید ختم می شود .


تعمیر دوربین - تعمیر لنز - تعمیرات کانن - تعمیرات نیکون

قوس های هیستوگرام لزوما نشانگر میزان روشنایی تصویر هستند . از این روی اگر در یک عکس مشاهده نمودید که تعداد زیادی از قوس های عمودی هیستوگرام در سمت چپ آن جمع شده اند عکس شما اصطلاحا یک عکس low key یا کم نور است و اگر قله های هیستوگرام در سمت راست جمع شده باشند

این عکس دارای حالت high key یا پر نور است که بیش از اندازه نوردهی شده است .البته در این رابطه شرایط و محیط عکاسی را نیز باید در نظر داشته باشید .

بعنوان مثال اگر شما در یک فضای باز و تحت تابش نور مستقیم خورشید اقدام به عکاسی می نمایید بنابراین تعجبی نخواهد داشت که قله های هیستوگرام شما در سمت راست اجتماع کرده باشند . در یک شرایط ایده آل ، قله های هیستوگرام شما باید در مرکز آن جمع شده باشند .و آنچه که باید در رابطه با آن دقت زیادی داشته باشید ، نحوه خواندن هیستو گرام است .


تعمیر دوربین - تعمیر لنز - تعمیرات کانن - تعمیرات نیکون

در رابطه با هیستوگرام ، چند کلمه را به خاطر بسپارید : این کلمات عبارتند از : روشنایی ، تاریکی و کنتراست .زمانی که از مفوم این عبارت ها درک صحیحی داشته باشید آنگاه خواهید توانست تا تنظیمات دقیق و حرفه ای را با توجه به هیستوگرام خود انجام دهید  و بعنوان مثال خواهید توانست با تغییر دادن سرعت شاتر ، میزان دیافراگم و یا تغییر در حالت ایزو ، و یا حتی با انجام یک ترکیب بندی مجدد مقدار نور ، تاریکی یا کنتراست تصویر خود را تغییر دهید .

در رابطه با هیستوگرام ؛ اگر تنظیمات شما به گونه ای باشد که قله های آن به سمت راست متمایل شوند ، دوربین چنین احساس خواهد نمود که این تصویری به قدری روشن است که نمی توان مطمئن شد که آیا سوژه ای در درون آن وجود دارد یا خیر .و اگر با تنظیمات خود قله ها را به سمت چپ متمایل کنید ، دوربین به شما می گوید تصویر به قدری تاریک است که خارج از دامنه دینامیکی دوربین قرار دارد

دامنه دینامیکی : به نسبت میان حداقل و حداکثر نواحی نوردهی شده در یک صحنه خاص گفته می شود .بنابراین اگر دوربین شما بر روی حالت خودکار تنظیم شده باشد ، سعی خواهد کرد که تصویر را به گونه ای ثبت کند که بیشترین میزان از طیف نور و تاریکی را در درون آن به ثبت برساند .

اما از آنجا که دامنه دینامیکی دوربین می تواند محدود باشد این امکان وجود دارد که در تصویر رگه هایی از سوختگی یا سایه های تاریک به وجود بیاید . اگر بر روی هیستوگرام خود محدودیت ایجاد کرده باشید اطلاعات زیادی را از دست خواهید داد  و در مرحله پردازش نرم افزاری عکس ؛ امکان اصلاح روشنایی یا تاریکی عکس را نخواهید داشت .

اصلاح سایه ها و نقاط تاریک آسانتر از اصلاح هایلایت های پر نور و یا اصطلاحا سوختگی ها می باشد . در برخی از دوربین ها ، ابزاری برای اخطار نمایش نقاط هایلایت وجود دارد . حالت محدود شدن هیستوگرام بیشتر بر روی فایل های JPEG اتفاق می افتد ، از این روی توصیه می شود برای ثبت بیشترین اطلاعات از دامنه دینامیکی ، از روش عکاسی به صورت Raw استفاده نمایید .

اگر سمت راست یا چپ هیستوگرام خالی باشد، به این معنی است که بخشی از اطلاعات تصویر از دست رفته است. اگر سمت چپ هیستوگرام تکه تکه شود، سایه‌هایی که از همه تیره‌تر هستند، به تصویر غلبه می‌کنند و فقط رنگ سیاه مطلق باقی می‌ماند، بدون هیچ جزئیاتی.

این اتفاق خوبی است، البته در صورتی که قرار باشد برای مثال سایه ها یا آسمان شب سیاه خالص و مطلق شوند، گرچه حتی سایه‌ها و آسمان شب هم دارای اندکی بافت و جزئیات هستند.

اگر سمت راست هیستوگرام تکه تکه شود، این‌طور گفته می شود که به اصطلاح هایلایت ها “سوخته اند” و رنگ سفید خالص به خود می‌گیرند، باز هم در اینجا هیچ بافت و جزئیاتی قابل مشاهده نیست.

گاهی اوقات، اجتناب از کلیپ شدن هایلایت ها امکان پذیر نیست. هایلایت های براق یا آینه‌ای، منظور نقاط روشن و بازتاب شده نوری است که بر روی وسایل براق و صیقلی ظاهر می‌شوند، سفید روشن بوده و هیچ بافت یا جزئیات مهمی در آن‌ها دیده نخواهد شد.

بنابراین همیشه باید بین سمت راست هیستوگرام و لبه نمودار فضا وجود داشته باشد؟

بله، اگر می‌توانید این کار را انجام دهید، البته این فضا نباید یک فاصله زیاد باشد. شما باید همیشه تصاویر دیجیتالی را طوری نوردهی کنید که تا حد ممکن روشن ثبت شوند. البته نه اینکه به حد تکه تکه شدن یا همان کلیپ شدن برسند، چون به دلایل فنی سنسور می‌تواند در قسمت سمت راست (روشن) هیستوگرام،  اطلاعات بیشتری ار از تُن ها ثبت کند.


آیا امکان دارد هیستوگرام دچار اشتباه شود؟

نه، چون هیستوگرام صرفاً نمایشی از یک طیف تُن‌ها است. در بعضی از دوربین‌ها که این نمودار کوچک است تشخیص اینکه لبه‌های هیستوگرام در بالاترین درجه خود هستند، کار سختی است. به همین دلیل ویژگی highlight alert بخش‌های اُور اِکسپوز شده را به ما نشان می‌دهد.

هیستوگرام در عکاسی (قسمت اول)

هیستوگرام (Histogram) یک راهنمای تصویری در مورد دامنه‌ی تُن‌ها (رنگ‌سایه‌ها) و میزان روشنایی نقاط مختلف یک تصویر است. شما می‌توانید بعد از اینکه از سوژه‌تان عکس گرفتید، هیستوگرام را یا در نمایشگر LCD دوربین‌تان ببینید یا به صورت Live View و هنگام عکس گرفتن.

البته هر دوی این‌ها نتیجه مشابهی را برای ما نمایش می‌دهند؛ یک نمودار کوچک که نشان می‌دهد تصویر از چه تُن هایی تشکیل شده است. هیستوگرام  وسیله ای بسیار مفید است که طبق آن دوربین ها، عکاسان را مجاب می کنند تا کمی از دامنه ی تغییرات رنگ عکس کمک بگیرند. هیستوگرام یکی از ابزار های بسیار مفید در دوربین است و در صورت استفاده صحیح و مناسب از آن ،از یک امکان بسیار حرفه ای برای عکاسی برخوردار میباشید .

نمودار هیستوگرام در بسیاری از نرم‌افزارهای ویرایش عکس و حتی در بسیاری از دوربین‌های دیجیتال دیده می‌شود. همچنین در بسیاری از دوربین‌ها به صورت زنده و در هنگام ثبت عکس می‌توانید این نمودار را در صفحه نمایش ببینید. آنچه در هیستوگرام نشان داده می‌شود اهمیت زیادی دارد. با این حال بسیاری از عکاسان مبتدی به آن توجه زیادی نمی‌کنند؛ زیرا در ابتدا این نمودار کمی پیچیده به نظر می رسد. 

نمودار هیستوگرام یکی از مواردی است که در عکاسی دیجیتال به عکاس اجازه می‌دهد تا عکسی که گرفته شده را از طریق صفحه‌نمایش یا ویوفایندر بررسی کند. معمولاً یکی از اشتباهاتی که هنگام کار با دوربین‌های دیجیتال رخ می‌دهد این است که عکاس، روشنایی و دقت رنگی را با توجه به تصویری که صفحه‌نمایش دوربین نشان می‌دهد می‌سنجد. این در حالی است که نمایشگر و ویوفایندر‌های الکترونیکی، دقیقاً رنگ‌ها و روشنایی را آن طور که در عکس به ثبت رسیده بازنمایی نمی‌کنند. به علاوه نور محیط نیز بر کیفیت تصویری که نمایشگر نشان می‌دهد تأثیرگذار است و تصویری که زیر نور خورشید دیده می‌شود از لحاظ رنگی و روشنایی با تصویری که در محیط‌های داخلی مشاهده می‌شود تفاوت دارد؛ بنابراین نور محیط، میزان روشنایی صفحه‌نمایش و فاکتور‌های دیگر بر کیفیت نمایش عکس تأثیر زیادی می‌گذارند.

در نمودار هیستوگرام و بر روی محور x ( افقی )، برای شاخص روشنایی هر پیکسل، عددی از صفر تا ۲۵۵ به ثبت رسیده است. شاخص صفر در انتهای سمت چپ نمودار، بیانگر سیاه مطلق و شاخص ۲۵۵ در انتهای سمت راست نمودار بیانگر سفید مطلق است. محور y ( عمودی ) برای اندازه گیری تعداد پیکسل‌های موجود در یک نقطه‌ی نوری معین در صحنه، تعبیه شده است. در این محور شما می‌توانید تعداد پیکسل‌هایی را که در یکی از شاخص‌های بین صفر تا ۲۵۵ وجود دارند، بدست آورید.

با توجه به این تعریف یعنی بلندترین بخش‌های نمودار عمودی شما در حجم نوردهی بر سایر بخش‌ها غالب بوده‌اند. برای اینکه موضوع را بهتر متوجه شوید، بدانید هر چه بارهای نمودار هیستوگرام شما در قسمت سمت چپ بلندتر باشند، یعنی تعداد پیکسل‌های تیره‌ی عکس شما بیشتر است. در نقطه‌ی مقابل، هر چه بارهای سمت راست نمودار هیستوگرام شما بلندتر باشند، عکس شما دارای نقاط روشن و سفید بیشتری است.

هیستوگرام ها رنگ های عکس را از تیره (در چپ) تا روشن (در راست) رسم می کنند.

در هر نقطه ای که خط بالاتر باشد و حالت قله داشته باشد, پیکسل ( کوچک ترین جزء تصویر ) آن رنگ بیشتر است.

در نتیجه نموداری که بیشترین پیکسل تیره را دارد, به سمت چپ و نموداری با بیشترین پیکسل روشن به سمت راست مایل می شود.

خوبی این نمودار ها این است که با چک کردن آن می توان از درستی تنظیمات مطمئن شد تا اگر لازم باشد عکس دوباره گرفته شود. چون LCD کوچک دوربین شما به قدر کافی بزرگ نیست تا بتوانید نتیجه را از قبل مشاهده کنید و در بیشتر موارد باید در خانه از مطلوب بودن نتیجه مطمئن شوید. 

هیستوگرام یک نمودار است که به صورت گرافیکی نشان می‌دهد، میزان روشنایی طیف های نور صحنه، در چه محدوده‌ای از سیاه (صفر درصد روشنایی) تا سفید (۱۰۰ درصد روشنایی) واقع شده‌اند. همانطور که در عکس بالا می‌بینید، تاریک‌ترین بخش هیستوگرام در سمت چپ و روشن‌ترین آن در سمت راست قرار دارند. در میانه این نمودار، سایه‌ها، هایلایت‌ها و طیف‌های میانی را می‌بینید. در واقع روشنایی هر پیکسل با عددی بین صفر و ۲۵۵ نمایش داده می‌شود. عدد صفر برای تاریک‌ترین و ۲۵۵ برای روشن‌ترین به کار می‌رود. محور عمودی این نمودار نشان می‌دهد چه مقدار از تصویر در هر سطح از روشنایی قرار دارد. این نمودار وابسته به میزان نوردهی است، اما از عواملی مانند منحنی رنگ و تنظیمات دیگر نیز متاثر است.

هیستوگرام در عکاسی

هیستوگرام در عکاسی

چه هیستوگرامی خوب است؟

اگر بخش خاصی از نمودار به لبه‌های هیستوگرام برسد، در اصطلاح به آن کلیپ شدن یا حذف اطلاعات طیف گفته می‌شود. در واقع در آن طیفی که به لبه هیستوگرام رسیده است، جزییات از دست خواهند رفت. کلیپ هایلایت‌ها (مناطقی که کاملا سفید بوده و در آن بخش هیچ جزییاتی وجود ندارد) زمانی رخ می‌دهد که نمودار به سمت راست هیستوگرام برسد  و کلیپ شدن سایه‌ها (مناطقی که کاملا تاریک بوده و جزییات در آن بخش‌ها دیده نمی‌شود) زمانی رخ می‌دهد که نمودار به سمت چپ هیستوگرام  برسد. هر دو این موارد را با تغییر میزان نوردهی می‌توان اصلاح کرد. البته به یاد داشته باشید که تمام این‌ها به صحنه شما بستگی دارد. برای مثال، اگر در صحنه شما خورشید وجود دارد، به دلیل نور زیاد آن، قاعدتا کلیپ هایلایت اتفاق خواهد افتاد.

پس می‌توانید بعد از گرفتن عکس خود هیستوگرام خود را چک کنید و متوجه این شوید که بخشی از نور کلیپ نشده باشد و اگر این چنین است تنظیمات نوردهی خود را تغییر دهید. با این حال اگر عکس را ثبت کردید، می‌توانید تا حدودی آن را در نرم‌افزارهای ویرایش عکس اصلاح کنید. برای به دست‌آوردن جزییات بیشتر در بخش سایه‌های کلیپ شده، می‌توانید مقدار پارامتر سایه‌ها (Shadows) را افزایش دهید (برای مثال ۰٫۳+ یا ۰٫۷+) همچنین برای نمایش بخشی از جزییات در بخش هایلایت‌ها، می‌توانید مقدار پارامتر هایلایت (Highlights) را کاهش دهید (برای مثال ۰٫۳- یا ۰٫۷-)؛ یا به طور کلی مقدار پارامتر نوردهی (Exposure) را تغییر دهید. اگر معمولا هنگام عکاسی، سه پارامتر نوردهی (ایزو، دیافراگم، سرعت شاتر) را خودتان تغییر می‌دهید، بهتر است این مطلب را درباره تغییر این سه پارامتر با یکدیگر بخوانید.

در بیشتر جنبه های عکاسی, زیبایی از چشم ناظر یا عکاس متفاوت است و روش های نشان دادن آن نیز با هم فرق دارد.

چیزی به عنوان یک هیستوگرام  کامل وجود ندارد، سوژه های مختلف و روش های عکاسی متعدد،  نتایج متفاوتی دارند.

مثلا عکسی از یک سایه می تواند نموداری خلق کند که قله های آن در دو طرف طیف قرار گرفته و چیزی در وسط آن رسم نشده است. عکس از کسی که در فضای برفی قرار دارد, نموداری با قله ی بلند در سمت راست می سازد و غیره.

بیشتر عکس هایی که نوردهی درستی دارند،  قله ای در وسط نمودار خواهند داشت و طرفین طیف خطوطی تقریبا صاف هستند.

حالا می دانید که هیستوگرام  چیست،  دوربین خود را به دست بگیرید و در تنظیمات دستی آن حالت playback را انتخاب کنید که بعد از گرفتن عکس قادر باشید هم زمان تصویر و نمودار را ببینید.  با نگاهی به هیستوگرام ، در گوشه های دو طرف آن نقاطی را می بینید،  نشان دهنده ی این است که ذراتی در عکس وجود دارند که یا کاملا تیره و یا کاملا روشن هستند،  این شاید همانی باشد که شما دنبالش هستید اما به یاد داشته باشید که در این صورت جزئیات کمتری در عکس مشاهده خواهد شد ، این نشان می دهد که عکس شما می تواند نوردهی بالا و یا ضعیفی داشته باشد.

هیستوگرام  تنها یک وسیله است تا اطلاعات بیشتری درباره ی عکس به شما بدهد و روی آنها تاثیری که می خواهید را ایجاد کند. یادگیری خواندن نمودارها شما را قادر می سازد که نوردهی مطلوبی در عکس داشته باشید. خلاصه ی مطلب این که هیستوگرام نموداریست که در عکاسی و مخصوصا در ادیت به شما کمک میکند طبق تنظیمات صحیح عکس را ثبت کنید و طبق قانون صحیح عکس را ادیت کنید.  تمام برنامه های ادیت عکس نمودار هیستوگرام را در خود جای داده اند.

خطوط هدایتگر در عکاسی

 خطوط هدایتگر (Leading lines)  خطوطی است که نگاه شما را در تصویر از یک نقطه به نقطه دیگر هدایت می کنند – این یک تکنیک ترکیب بندی مهم است که به سه بُعدی کردن عکس های شما و ایجاد عمق در آن ها کمک می کند. برای مثال جاده ای را در نظر بگیرید که در پیش زمینه شروع و خطوطش نگاه شما را به سمت سوژه اصلی در پس زمینه عکس هدایت می کنند. 

وقتی به تصویر نگاه می‌کنیم، چشم‌های ما به طور طبیعی به سمت خطوط درون آن کشیده می‌شوند و ما تمایل داریم که از آن‌ها پیروی کنیم تا ببینیم که به کجا می‌روند. به عبارت دیگر این خطوط دلیل نگاه کردن ما به عکس هستند.

خطوط هدایتگر می‌توانند طبیعی باشند، مانند رودخانه یا دره یا انسان و یا می‌توانند ساخته شده باشند، مانند جاده یا حصار. هر چیزی با یک لبه تعریف شده خوب نیز می‌تواند به عنوان یک خط هدایتگر مورد استفاده قرار گیرد. خطوط هدایتگر در چند مورد بسیار عالی عمل می‌کنند:

  • چشم بیننده را به جهت‌های مختلف هدایت می‌کنند تا به این ترتیب بیننده تمام اثر را ببیند.
  • بیننده را به سمت سوژه اصلی یا نقطه کانونی عکس متمرکز می‌کنند.
  • می‌توانند پرسپکتیو یا عمق را برای به وجود آوردن یک عکس واقعی در فضای سه بعدی ایجاد کنند.
  • ایجاد یک موضوع جالب در عکس، به ویژه عکس‌های انتزاعی.
  • با اینکه این خطوط بسیار ساده هستند اما انواع مختلفی دارند که می‌توانند در شرایط مختلف بکار روند.

در بیشتر موارد ؛ خطوط هدایتگر از جایی در پیش زمینه عکس آغاز می شوند و در پس زمینه محو می شوند و حتی ممکن است نقطه ای در بی نهایت از پس زمینه را هدف گرفته باشند . این خطوط حتی می توانند القا کننده حس حرکت در عکس باشند و مسیر حرکتی خاصی را برای چشم بیننده ترسیم کنند و موجب تحریک بیننده به تعقیب مسیر حرکت سوژه در درون عکس می شود .

زیبایی طبیعت این است که المان های زیادی در طبیعت وجود دارند که می توانند به عنوان خطوط هدایتگر مورد استفاده قرار گیرند:

– جاده ها

– مسیرهای راه آهن

– گذرگاه های چوبی

– مسیرهای پیاده روی

– آبشارها

– جویبارها

– خطوط ساحلی

– ردیف درختان، تیرهای چراغ برق، و امثال آن

– نرده ها و حصارها

– سنگ ریزه ها و تخته سنگ ها در ساحل


استفاده از خطوط هدایتگر در عکس های منظره به طرز شگفت انگیزی ساده است، تنها باید به اطراف خود نگاه کنید. در یک ترکیب بندی قوی می توان انواع تکنیک های مختلف کادر بندی و ترکیب بندی را به صورت همزمان مورد استفاده قرار داد. و به عنوان نمونه استفاده همزمان از قانون یک سوم به همراه خطوط هدایتگر در یک تصویر می توانند موجب خلق یک اثر قوی به لحاظ قوانین ترکیب بندی در عکاسی شوند . یکی دیگر از تکنیک های ترکیب بندی که به همراه استفاده از خطوط هدایت گر به خوبی جواب می دهد استفاده از الگوهای تکرار شونده میباشد .

الگوه هایی که در فواصل مشخص و معین تکرار می شوند موجب هدایت چشم مخاطب در عمق عکس خواهند شد . در تصویر زیر از سه قانون در ترکیب بندی استفاده شده است . اولا از الگوی تکرار شونده سنگ های کف زمین برای ایجاد خطوطهدایتگر استفاده شده است.  خط مسیر چراغ های سمت چپ نیز به نوعی شکل دهنده یک خط هدایت کننده در درون تصویر می باشد .  و برای تعیین محل قرار گیری سوژه نیز از قانون یک سوم استفاده شده است .

 


خط در عکاسی

خط در واقع یک ساختار ذهنی است . دستگاه بینایی ما آشفتگی دیداری محیط را ساده می کند . مغز این کار را طی فرایندی که باز داری جانبی گفته می شود ، با تاکید بر لبه ها و مرز های موضوعات، ضمن کم رنگ کردن مناطقی که توان ثابت دارند ، انجام می دهد.
این فرایند توضیح می دهد که چرا ما با استفاده از خطوط طراحی می کنیم . با این که در طبیعت خطوط واقعی کمیاب اند و این طور به نظر  می رسد که در واقع خطوط موجود در طبیعت ، مرز دیداری میان یک منطقه از تون با منطقه ی دیگر هستند . خطوط ، حاشیه ها و شکل هایی را میسازند که اولین مرحله ی طراحی های ما روی کاغذ است . بعد از آن است که می آموزیم وجود تون و سایه ، موجب بازنمایی فرم خواهد شد حتی نقاشان در طرح های اولیه و پیش طرح ها یشان از خطوط ساده ی ساختاری استفاده می کنند . خطوط طراحی کیفیت های متفاوت دارند . قوی ، پیوسته ، ضعیف و نیز متناوب.
یکی از مهم ترین  خطوط در عکاسی خط افق است . خط فاصل آسمان و دریا ، معمولا یک خط واقعی است و باید به دقت در عکس ها تراز شود . اگر افق ناحیه ای پر از آب باشد ،فقط در صورت راکد بودن آب ،یک خط افق واقعی به وجود می آید ، تراز کردن دوربین با خط افق پنهان ، برای به دست آوردن یک عکس پایدار اهمیت می یابد . به ویژه تراز کردن دوربینی که در مقابل خطوط منحنی ساحل و دامنه ی کوه قرارگرفته است ، کاری دشوار است . برخی عکاسان برای این منظور از یک تراز حبادار یا نمایشگر دیجیتال افق فرضی استفاده میکنند.


خطوط سه نوع هستند: 

  • خط صاف
  • خط منحنی
  • خط شکسته


خطوط صاف افقی

معمولا این خطوط به صورتی که در تصاویر افقی و در امتداد طول تصویر قرار بگیرند نشانگر آرامش و ثبات هستند. این خطوط می توانند دارای مرز قاطع یا مرز تدریجی باشند.


خطوط صاف عمودی

اساسا این نوع خطوط بیانگر ارتفاع و بلندی و در مواردی بیانگر سد و ستون بودن است. در مجموع استفاده از خطوط صاف عمودی در عکاسی سخت است و در مستطیل های عمودی سخت تر.


خطوط منحنی

معمولا این خطوط نیز به واسطه ی نرمی ذاتی حرکت خود حس بدی را منتقل نمی کنند و بیانگر نرمی و لطافت اند . اما هرگز آن سکونی که در خطوط صاف افقی دیده می شود در آن ها دیده نمی شود.


خطوط شکسته

تعریف خطوط شکسته را در تصاویر مرتبط میتوانید ببینید. خطوطی که در نقطه تغییر جهت دارای زاویه شکسته باشند. این خطوط معمولا بیانگر نوعی سختی و زبری هستند. (لبه ی اره را به یاد بیاورید)



فضای مثبت (positive space) و فضای منفی (negative space) در عکاسی

فضای مثبت و منفی نقش بسیار پر رنگی در ساختن بالانس و کامپوزیشن در هنر دارند ولی ما قصدمان صحبت کردن درباره رابط کاربری و دیزاین است . ولی به سادگی میتوان تعریف فضای مثبت و منفی را در این تصویر فهمید .

در هنر فضای منفی به معنای فضای بین اشکال و موضوعات یک تصویر است. فضای منفی در واقع وجود ندارد و در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد. در ترکیب‌بندی عکاسی، طراحی گرافیک و معماری استفاده از فضای منفی یک تکنیک رایج است.

فضای منفی (Negative space) که گاهی اوقات به عنوان فضای سفید نامیده می شود، مفهومی است که صدها سال در هنر، طراحی، معماری، و مجسمه سازی از آن استفاده شده است. این مفهوم به همان اندازه در عکاسی نیز مفید است، و می تواند برای تبدیل یک عکس متوسط به یک عکس عالی و برجسته مورد استفاده قرار گیرد.

به عبارت ساده، فضای منفی ناحیه ای است که سوژه اصلی را در عکس شما احاطه می کند (سوژه اصلی تحت عنوان «فضای مثبت» شناخته می شود). 

برخی اوقات ما دوست داریم ترکیب خودمان را با اشیا و رنگ‌ها پر کنیم. اما وقتی از فضای منفی صحبت می‌کنیم این قانون برعکس می‌شود. معمولا بخش زیادی از تصویر نهایی را فضای خالی و یا خنثی تشکیل می‌دهد و فقط در بخش کوچکی از ترکیب یک جسم وجود دارد.


مغز ما پر از ایده های قبلی در مورد طرز به نظر رسیدن یک سوژه، از نظر اندازه، شکل، رنگ، بافت، و غیره است. متاسفانه، این تصورات قبلی نحوه ای که ما یک صحنه را می بینیم تحریف می کنند، و این می تواند منجر به ایجاد عکس هایی شود که در ذهن ما خوب به نظر برسند، اما در واقعیت چندان خوب نباشند.

کلید غلبه بر این مشکلات این است که در مجموع از اشیاء یک صحنه چشم پوشی کنیم و در عوض بر فضای خالی بین و اطراف آنها تمرکز کنیم. این کار شما را مجبور می کند تا به ترکیب بندی خود توجه بیشتری کنید، و به شما کمک می کند تا اَشکال و اندازه ها را دقیق تر ببینید.

هنگام کادربندی عکس خود، ترکیب بندی خود را تنظیم کنید تا وقتیکه فضاهای مثبت و منفی در عکس در برابر یکدیگر کاملا متعادل احساس شوند. در مورد مقدار فضای خالی که باقی می گذارید سخاوتمند باشید، و فکر نکنید که باید در هر اینچ مربع از کادر یک چیز جالب بچپانید.


تسلط بر استفاده از فضای منفی زمان می برد. ما آنقدر به تمرکز بر سوژه اصلی در صحنه عادت کرده ایم که برخورد با آن به عنوان چیزی که بعدا به کادر اضافه می شود می تواند عجیب به نظر برسد. با این حال، انجام این کار باعث می شود که شما هر عنصر در صحنه خود را با دقت بیشتری در نظر بگیرید، که منجر به ترکیب بندی های بسیار قوی تر می شود.

این نوع ترکیب‌بندی روی سوژه تاکید می‌کند و ارزش منحصر به فردی به آن می‌دهد. این ترکیب خیلی قدرتمند است و در صورتی که به درستی از آن استفاده کنید می‌توانید تصاویر واقعا تاثیر‌گذاری بگیرید.

فضای منفی، سوژه اصلی را تعریف می کند و بر آن تاکید دارد. در واقع کارکرد فضای منفی این است که نگاه بیننده را به سمت سوژه اصلی هدایت کند. این فضا جایی برای «نفس کشیدن» فراهم می کند، به چشم مجالی برای  استراحت می دهد و از ایجاد آشفتگی در عکس جلوگیری می کند. همه این ها به یک ترکیب بندی بهتر کمک می‌کند.

هنگامی که شروع به استفاده از فضای منفی در عکس‌های خودتان می‌کنید این کار ممکن است کمی سخت به نظر برسد و تمام تلاش‌های شما موفقیت‌آمیز نباشد. اما می‌توانید از فضای منفی برای گرفتن هر نوع عکسی استفاده کنید. شما باید یاد بگیرید که چطور ببینید و از چند تکنیک استفاده کنید تا بتوانید با استفاده از این فضا تصاویر فوق‌العاده‌ای خلق کنید.

white space یا  Negative space هر دو اسمی هستند که برای فضای سفیدی در رابط کاربری بکار میرود و آن فضای سفید شامل هیچ نوشته یا المنتی نمیشود و لازم به ذکر است که حتما نباید سفید باشد و آن فضا میتواند هر رنگی داشته باشد . و فقط شامل هیچ محتوایی نمیشود .

فضای منفی، سوژه عکس را تعریف کرده و بر آن تاکید می کند، و چشم شما را به سمت آن می کشد. این فضا یک «محل تنفس» فراهم می کند، که به چشمان شما جایی برای استراحت می دهد و از به هم ریخته به نظر رسیدن تصویر شما با چیزهای زیاد جلوگیری می کند.

این سبک عکاسی می‌تواند احساس شگفتی، رمزآلود بودن و آرام‌بخش بودن را در بیننده زنده کند. اگر تصویر هیچ حواس‌پرتی بصری، درهم ریختگی و یا رنگ‌های زیادی نداشته باشد مخاطب ارتباط قوی‌تری با سوژه برقرار می‌کند.